دیکشنری
داستان آبیدیک
Inter
ɪntəɹ
فارسی
1
عمومی
::
زیر خاك، در قبر نهادن، مدفون ساختن، در خاك نهادن
شبکه مترجمین ایران
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
INTENSIVE VERB
INTENSIVELY
INTENT
INTENT ON
INTENT ON DOING ANYT
INTENT SPECIFICATIONS
INTENTION
INTENTION TO COMPLY
INTENTIONAL
INTENTIONAL BEHAVIOR
INTENTIONAL DATER
INTENTIONALITY
INTENTIONALLY
INTENTLY
INTENTNESS
INTER
INTER ALIA
INTER BANK
INTER CLASS DISTRIBUTION
INTER DISCIPLINE
INTER FEATURE VALUE COUPLING
INTER IN
INTER INDUSTRY
INTER METROPOLITAN
INTER NOS
INTER PARLIAMENTARY UNION
INTER PASS
INTER PASS TEMPERATURE
INTER PLANETARY FILE SYSTEM
INTER PROCESSOR COMMUNICATION MINIMIZATION
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید