دیکشنری
داستان آبیدیک
Interspersion
ɪntəɹspɜɹʒən
فارسی
1
عمومی
::
پراكنده كردن، افشاندن
شبکه مترجمین ایران
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
INTERSEX
INTERSEXUAL
INTERSHOOT
INTERSHOT WITH COLOU
INTERSOS
INTERSPACE
INTERSPATIAL
INTERSPECIES
INTERSPECIFIC
INTERSPERSAL
INTERSPERSE
INTERSPERSE AMONG
INTERSPERSE BETWEEN
INTERSPERSE THROUGHOUT
INTERSPERSE WITH
INTERSPERSION
INTERSPINAL
INTERSPINALIS
INTERSPLERE
INTERSTATE
INTERSTATE COMMERCE
INTERSTATE TEACHER ASSESSMENT AND SUPPORT CONSORTIUM
INTERSTATIFY
INTERSTELLAR
INTERSTELLAR SPACE
INTERSTICE
INTERSTITIAL
INTERSTITIAL ATOM
INTERSTITIAL CELLS
INTERSTITIAL COMPOUND
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید