دیکشنری
داستان آبیدیک
Intromit
ɪntɹomɪt
فارسی
1
عمومی
::
دراوردن، داخل كردن، منصوب كردن، جادادن، دخالت
شبکه مترجمین ایران
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
INTRODUCTIVE
INTRODUCTORY
INTRODUCTORY PARAGRAPH
INTRODUCTORY WORD
INTROFLEXION
INTROGRESSEIVE
INTROGRESSION
INTROIT
INTROJECTED
INTROJECTED OBJECTS
INTROJECTED REGULATION
INTROJECTION
INTROJECTIVE CASE
INTROJECTIVE FEATURE
INTROMISSION
INTROMIT
INTRORSAL
INTRORSE
INTROSPECT
INTROSPECTION
INTROSPECTION ILLUSION
INTROSPECTIONIST
INTROSPECTIVE
INTROSPECTIVELY
INTROSUSCEPTION
INTROVERSIBLE
INTROVERSION
INTROVERSIVE
INTROVERT
INTROVERTIVE
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید