دیکشنری
Irid
ɪɹɪd
فارسی
1
عمومی
::
(تش) عنبیه چشم، (گش) گیاهی از جنس سوسن یا زنبق
شبکه مترجمین ایران
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
IRAQI
IRAQI OIL PRODUCTION
IRAQI REVOLUTIONARY COMMAND COUNCIL
IRASCIBILITY
IRASCIBLE
IRASCIBLY
IRATE
IRB: INTERNAL RATING BASED (APPROACH)
IRE
IREFUL
IREFULLY
IRELAND
IRENIC
IRENICAL
IREVERSIBLE
IRID
IRIDACEOUS
IRIDECTOMY
IRIDES FLORENTINA
IRIDESCENCE
IRIDESCENCY
IRIDESCENT
IRIDIUM
IRIDOTOMY
IRIMI TENKAN
IRIS
IRIS PALLIDA
IRIS RECOGNITION
IRISH
IRISH BULL
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید