دیکشنری
Judiciary
d͡ʒudɪʃəɹi
فارسی
1
عمومی
::
وابسته بدادگاه، (judicial) قضایی، شرعی
شبکه مترجمین ایران
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
JUDICIAL ACTIVISM
JUDICIAL AUTHORITY
JUDICIAL CAPACITY
JUDICIAL CHAMBER
JUDICIAL CIVIL SERVANTS
JUDICIAL COMBAT OR D
JUDICIAL DISTRICT
JUDICIAL MURDER
JUDICIAL PANEL
JUDICIAL PERMISSION
JUDICIAL PRACTICE
JUDICIAL REDRESS
JUDICIAL REVIEW
JUDICIAL ROLE
JUDICIALLY
JUDICIARY
JUDICIOUS
JUDICIOUSLY
JUDICIOUSNESS
JUDNS BE TRAYED JESU
JUDO
JUG
JUG HANDLED
JUGAL
JUGAL BONE
JUGATE
JUGFUL
JUGGED
JUGGED HARE
JUGGERNAUT
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید