دیکشنری
داستان آبیدیک
Lardon
lɑɹdən
فارسی
1
عمومی
::
(lardoon) تكه چربی كه لای گوشت گذارند
شبکه مترجمین ایران
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
LAR N
LARBOARD
LARCENER
LARCENIST
LARCENOUS
LARCENY
LARCENY PETTY
LARCH
LARCHAGARIC
LARD
LARD TO BUTTER
LARD VT
LARDACEOUS A
LARDER
LARDING PIN
LARDON
LARDOON
LARDY
LARDY DARDY
LARED OF THE COVENAN
LARES AND PENATES
LARGE
LARGE (GREATER THAN 30')
LARGE ADV
LARGE AS LIFE
LARGE CHOPPING KNIFE
LARGE EARTHQUAKE
LARGE EDDY SIMULATION
LARGE EXPOSURES
LARGE EXPOSURES LIMITS
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید