دیکشنری
داستان آبیدیک
Locomotory
lokəmotəɹi
فارسی
1
عمومی
::
(locomotor) جنبده، متحرك، (طب) دارای گرفتاری در
شبکه مترجمین ایران
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
LOCKRAM
LOCKSMITH
LOCKSTEP
LOCKSTITCH
LOCKSTOP
LOCKUP
LOCO
LOCO CITATO
LOCOISM
LOCOMOBILE
LOCOMOTION
LOCOMOTIVE
LOCOMOTIVEORGANS
LOCOMOTOR
LOCOMOTOR ATAXY
LOCOMOTORY
LOCOWEED
LOCULAR
LOCULATE
LOCULICIDAL
LOCULUS
LOCUM TENECY
LOCUMTENENS
LOCUS
LOCUS CLASSICUS
LOCUS IN QUO
LOCUS OF CONTROL
LOCUS STANDI
LOCUS TREE
LOCUST
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید