دیکشنری
داستان آبیدیک
Lymph
lɪmf
فارسی
1
عمومی
::
چشمه یا جوی اب، لنف، شیره، چرك، جراحت، اب زلال
شبکه مترجمین ایران
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
LYDDITE
LYDIAN
LYE
LYE TUB
LYGUS BUG
LYING
LYING DOWN
LYING IN
LYING LEG CRUNCH
LYING LEG RAISE
LYING TRICEPS EXTENSION
LYINGLY
LYKE WAKE
LYME DISEASE
LYME HOUND
LYMPH
LYMPH CELL
LYMPH GLAND
LYMPH NODE
LYMPH NODE BURDEN
LYMPH NODULE
LYMPHADENITIS
LYMPHADENOPATHY
LYMPHANGITIS
LYMPHATIC
LYMPHDENOMIA
LYMPHMATOSIS
LYMPHOBLAST
LYMPHOCYTE
LYMPHOCYTE ACTIVATION GENE
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید