دیکشنری
داستان آبیدیک
Minify
mɪnəfa͡i
فارسی
1
عمومی
::
خرد ساختن، كوچك كردن
شبکه مترجمین ایران
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
MINI BATCH
MINI GAME
MINI MENTAL STATE EXAMINATION
MINI POWER
MINI ROLL
MINIATE
MINIATURE
MINIATURIST
MINIATURIZATION
MINIATURIZE
MINIATURIZED
MINICAB
MINICAM
MINICAMERA
MINICOMPUTER
MINIFY
MINIKIN
MINIM
MINIMAL
MINIMAL FUNCTION
MINIMAL HEARING LOSS
MINIMAL INHIBITORY CONCENTRATION
MINIMAL VIABLE PRODUCTS
MINIMALIST
MINIMALIZATION
MINIMALLY INVASIVE BREAST BIOPSY
MINIMALLY INVASIVE CARDIAC SURGERY
MINIMALLY INVASIVE SENSORS
MINIMALLY INVASIVE SURGERY
MINIMAX
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید