دیکشنری
داستان آبیدیک
Monometallic
mənɔmɪtælɪk
فارسی
1
عمومی
::
دارای یك فلز، مبنی بر یك فلز
شبکه مترجمین ایران
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
MONOLITH
MONOLITHIC
MONOLITHIC APPLICATION
MONOLITHIC MATERIAL
MONOLITHITIC
MONOLOG
MONOLOGICAL
MONOLOGIST
MONOLOGUE
MONOLOGY
MONOMAIA
MONOMANIA
MONOMANIAC
MONOMER
MONOMER DIFFUSION CONSTANT
MONOMETALLIC
MONOMETALLISM
MONOMETER
MONOMIAL
MONOMOLECULAR
MONOMORPHIC OR PHOUS
MONONUCLEAR
MONONUCLEAR CELL
MONONUCLEOSIS
MONOPETALOUS
MONOPHAGY
MONOPHOBIA
MONOPHONOUS
MONOPHONY
MONOPHTHALMIC
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید