دیکشنری
داستان آبیدیک
Officious
əfɪʃəs
فارسی
1
عمومی
::
ناخواسته، مداخله كن، فضولانه، فضول
شبکه مترجمین ایران
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
OFFICIAL PRINCIPAL
OFFICIAL RECEIPT
OFFICIAL SECRETS ACT
OFFICIALDOM
OFFICIALISM
OFFICIALIZE
OFFICIALLY
OFFICIALLY REPRESENT
OFFICIANT
OFFICIARY
OFFICIATE
OFFICIATING PRIEST
OFFICINAL
OFFICINAL NAMES OF D
OFFICINALLY
OFFICIOUS
OFFICIOUSLY
OFFICIOUSNESS
OFFING
OFFISH
OFFISHNESS
OFFLINE
OFFLINE OPERATION
OFFLINE STORAGE
OFFLINE/OFF LINE
OFFLOADING
OFFPRINT
OFFSCOURING
OFFSCOURINGS
OFFSET
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید