دیکشنری
داستان آبیدیک
Ordered
ɔɹdəɹd
فارسی
1
عمومی
::
منظم، دارای نظم و ترتیب، مرتب، فرموده، سفارش داده شده
شبکه مترجمین ایران
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
ORDER CODE
ORDER FORMAT
ORDER FROM
ORDER IN
ORDER OF MAGNITUDE
ORDER OF STATIONARITY
ORDER OF THE DAY
ORDER OFF
ORDER OFF THE FIELD
ORDER OUT OF
ORDER PROCESSING
ORDER REGISTER
ORDER SOMEONE ABOUT
ORDER TO GO
ORDER,
ORDERED
ORDERED MESOPOROUS MATERIALS
ORDERED PAIR
ORDERED TRIPLE
ORDERING
ORDERING SYSTEMS
ORDERLESS
ORDERLINESS
ORDERLY
ORDERLY BIN
ORDERLY OFFICEN
ORDERS ARMS
ORDINACE
ORDINAL
ORDINAL DATA
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید