دیکشنری
داستان آبیدیک
Outskirt
a͡ʊtskɜɹt
فارسی
1
عمومی
::
دور از مركز، حاشیه، مرز، حوالی، حومه
شبکه مترجمین ایران
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
OUTSIDE IN
OUTSIDE IN PERSPECTIVE
OUTSIDE INFLUENCE
OUTSIDE OF
OUTSIDE OFA HORSE
OUTSIDE OPINION
OUTSIDE PASSENGER
OUTSIDE PORTER
OUTSIDE PRICE
OUTSIDE SALESPERSON
OUTSIDER
OUTSIDERS
OUTSIGHT
OUTSIT
OUTSIZE
OUTSKIRT
OUTSKIRTS
OUTSMART
OUTSOLE
OUTSOURCE
OUTSOURCING
OUTSPAN
OUTSPOKEN
OUTSPOKENLY
OUTSPREAD
OUTSTAND
OUTSTANDING
OUTSTANDING CLAIMS
OUTSTANDING DEBT
OUTSTANDING LOAN
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید