دیکشنری
داستان آبیدیک
Ovoidal
ovɔ͡idəl
فارسی
1
عمومی
::
(ovoid) جسمتخم مرغی، تخم مرغی شكل
شبکه مترجمین ایران
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
OVERWINDING
OVERWORK
OVERWRITE
OVERWROUGHT
OVICIDAL
OVIDUCT
OVIFEROUS
OVIFORM
OVINE
OVIPAROUS
OVIPOSIT
OVIPOSITION
OVIPOSITOR
OVISAC
OVOID
OVOIDAL
OVOLO
OVOLOGY
OVSERVATION
OVULAR
OVULAR GROWTH
OVULATE
OVULATION
OVULE
OVUM
OWE
OWE A DEBT OF GRATITUDE
OWE A POUND OF FLESH
OWELTY
OWING
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید