دیکشنری
داستان آبیدیک
Parboil
pɑɹbɔ͡il
فارسی
1
عمومی
::
نیمه پختن، جوشانده كردن، اندكی جوشاندن
شبکه مترجمین ایران
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
PARATACTIC
PARATAXIC DISTORTIONS
PARATAXIS
PARATHESIS
PARATHORMONE
PARATHYROID
PARATONIC
PARATOOPS
PARATROOP
PARATROOPER
PARATYPHOID
PARATYPHOID FEVER
PARAVANE
PARAVIRTUALIZATION
PARBASIS
PARBOIL
PARBUCKLE
PARCAE
PARCEL
PARCEL GILT
PARCEL OUT
PARCEL PAPER
PARCEL POST
PARCEL UP
PARCELLING
PARCENARY
PARCENER
PARCH
PARCHED CORN
PARCHED WITH THIRST
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید