دیکشنری
داستان آبیدیک
Piddle
pɪdəl
فارسی
1
عمومی
::
كار بیهوده كردن، وقت گذراندن، بنازچیز خوردن، با
شبکه مترجمین ایران
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
PICTURE OF
PICTURE OF HEALTH
PICTURE PALACE
PICTURE PERFECT
PICTURE PLANE
PICTURE PLAY
PICTURE POSTCARD
PICTURE THEATRE
PICTURE WINDOW
PICTURE WRITING
PICTUREDROME
PICTURESQUE
PICTURESQUELY
PICTURESQUENESS
PICTURIZE
PIDDLE
PIDDLE AROUND
PIDDLE AWAY
PIDDLING
PIDGIN
PIDGIN ENGLISH
PIE
PIE IN THE SKY
PIEBALD
PIECE
PIECE DYE
PIECE BY PIECE
PIECE DE RESISTANCE
PIECE DERESISTANCE
PIECE OF ASS
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید