دیکشنری
داستان آبیدیک
Pressing
pɹɛsɪŋ
فارسی
1
عمومی
::
مصر، مبرم، فشار، عاجل، فشاراور
شبکه مترجمین ایران
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
PRESS ON
PRESS ONE'S LUCK
PRESS ONTO
PRESS OUT OF
PRESS RELEASE
PRESS THE FLESH
PRESS THE PANIC BUTTON
PRESS TO SINGLE LEG BALANCE
PRESS TO THE WALL
PRESS TOGETHER
PRESS UP
PRESSBOARD
PRESSED FOR CASH
PRESSED FOR MONEY
PRESSED FOR TIME
PRESSING
PRESSING SOCIAL PROBLEMS
PRESSINGLY
PRESSMAN
PRESSMARK
PRESSOR
PRESSROOM
PRESSRUN
PRESSURE
PRESSURE AQUIFER
PRESSURE CABIN
PRESSURE COMPENSATOR
PRESSURE CONTROL CONTINUOUS MANDATORY VENTILATION
PRESSURE CONTROL VENTILATION
PRESSURE COOK
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید