دیکشنری
داستان آبیدیک
Propel
pɹəpɛl
فارسی
1
عمومی
::
بردن، بجلو راندن، سوق دادن، حركت دادن
شبکه مترجمین ایران
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
PROPAEDEUTIC
PROPAGABLE
PROPAGANDA
PROPAGANDISM
PROPAGANDIST
PROPAGANDISTIC
PROPAGANDIZE
PROPAGATE
PROPAGATED CARRY
PROPAGATED ERROR
PROPAGATION
PROPAGATION DELAY
PROPAGATIVE
PROPAGATOR
PROPANE
PROPEL
PROPELLANT
PROPELLENT
PROPELLER
PROPELLER TESTING SYSTEM
PROPELLER THRUST
PROPELLOR
PROPEND
PROPENSE
PROPENSITY
PROPENSITY TO DO EVI
PROPER
PROPER ADJECTIVE
PROPER DRESS
PROPER FRACTION
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید