دیکشنری
داستان آبیدیک
Pummel
pʌməl
فارسی
1
عمومی
::
(poundbeat=) كوبیدن، زدن، له كردن
شبکه مترجمین ایران
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
PULVERIZATOR
PULVERIZE
PULVERIZER
PULVERULENCE
PULVERULENT
PULVINATE
PULVINATED
PULVINATED FRIEZE
PULVINUS
PUMA
PUMICE
PUMICE STONE
PUMICEOUS
PUMICITE
PUMISHMENT P TO THE
PUMMEL
PUMONARY ARTERY
PUMP
PUMP DALE
PUMP FOR
PUMP HANDLE
PUMP HOUSE
PUMP IMPELLER
PUMP INTO
PUMP IRON
PUMP OUT OF
PUMP POWER STEERING HYDRAULIC
PUMP THROUGH
PUMP TYPE
PUMP UP
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید