دیکشنری
داستان آبیدیک
Saturant
sætəɹænt
فارسی
1
عمومی
::
سیر، بحد اشباع رسیده، اشباع شده
شبکه مترجمین ایران
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
SATISFACTORINESS
SATISFACTORY
SATISFIABILITY
SATISFIABLE
SATISfiCERS
SATISFICING
SATISFIED
SATISFY
SATISFY BY
SATISFY WITH
SATISFYING
SATRAP
SATRAPY
SATRUN
SATURABLE
SATURANT
SATURATE
SATURATE WITH
SATURATED
SATURATED FAT
SATURATED FATTY ACID TO MONOUNSATURATED
SATURATED FLOW
SATURATED SOLUTION
SATURATED TRANSISTOR
SATURATION
SATURATION LEVEL
SATURATION MAGNETIZATION
SATURATION TEMPERATURE
SATURATION TESTING
SATURATOR
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید