دیکشنری
Semidetached
sɛmidɪtæt͡ʃt
فارسی
1
عمومی
::
(ساختمان) نیمه مجزا، دارای یك دیوار حائل
شبکه مترجمین ایران
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
SEMIBREVE
SEMICIRCLE
SEMICIRCULAR
SEMICIRCULAR CANAL
SEMICIRCULAR CANAL DEHISCENCE SYNDROME
SEMICIVILIZED
SEMICOLON
SEMICOLONIAL
SEMICOLONIALISM
SEMICONDUCTING BARIUM TITANATE
SEMICONDUCTOR
SEMICONDUCTOR RESEARCH CORPORATION
SEMICONSCIOUS
SEMICRUSTACEOUS
SEMICRYSTALLINE
SEMIDETACHED
SEMIDIAMETER
SEMIDIURNAL
SEMIDIVINE
SEMIDOCUMENTARY
SEMIDOME
SEMIDOMESTICATED
SEMIDOUBLE
SEMIDRY
SEMIEARLY
SEMIERECT
SEMIFINAL
SEMIFINALIST
SEMIFIXED
SEMIFLUID
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید