دیکشنری
داستان آبیدیک
Spat
spæt
فارسی
1
عمومی
::
(of spitp): (زمان ماضی فعل tips)، به سیخ كشید
شبکه مترجمین ایران
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
SPARSE POPULATION
SPARSENESS
SPARSITY
SPARTAN
SPARTANISM
SPARY COATING
SPASM
SPASMODIC
SPASMODIC CONTRACTION
SPASMODIC DYSPHONIA
SPASMODIC EFFORTS
SPASMODIC TORTICOLLIS
SPASTIC
SPASTICAL
SPASTICITY
SPAT
SPATCHCOCK
SPATE
SPATHE
SPATHED
SPATHIC
SPATHOSE
SPATHULATE
SPATIAL
SPATIAL ANALYSIS
SPATIAL AUTOREGRESSIVE CONFUSED
SPATIAL BOUND WHALE OPTIMIZATION ALGORITHM
SPATIAL COGNITION
SPATIAL COHERENCE
SPATIAL DATA
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید