دیکشنری
داستان آبیدیک
Stabilize
ste͡ibəla͡iz
فارسی
1
عمومی
::
پایاساختن، تثبیت كردن، بحالت موازنه دراوردن، پابرجا شدن یا
شبکه مترجمین ایران
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
STAB CULTURE
STAB IN
STAB IN THE BACK
STAB WOUND
STABBER
STABILATOR
STABILE
STABILISATION EQUIPMENT
STABILITY
STABILITY BALL
STABILITY CONDITIONS
STABILITY DOMAIN
STABILITY FIELD
STABILIZATION
STABILIZATION LOOP
STABILIZE
STABILIZED ZONE
STABILIZER
STABILIZING TURRETS
STABLE
STABLE EQUILIBRIUM
STABLE EQUILIBRIUM STRATEGIES
STABLE PARETIAN DISTRIBUTION
STABLE STATE
STABLENESS
STABLER
STABLING
STACCATO
STACK
STACK AGAINST
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید