دیکشنری
داستان آبیدیک
Townswoman
ta͡ʊnzwʊmən
فارسی
1
عمومی
::
فاحشه، زن شهری، دختر شهری، جنده
شبکه مترجمین ایران
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
TOWN AND GOWN
TOWN CLERK
TOWN COUNCIL
TOWN CRIER
TOWN HALL
TOWN HOUSE
TOWN MANAGER
TOWN MEETING
TOWNEE
TOWNSEND DISCHARGE
TOWNSFLK
TOWNSFOLK
TOWNSHIP
TOWNSMAN
TOWNSPEOPLE
TOWNSWOMAN
TOWNY
TOWROPE
TOXAEMIA
TOXIC
TOXIC EPILEPSY
TOXIC EXCHANGES
TOXIC INDUSTRIAL CHEMICALS
TOXIC INDUSTRIAL MATERIALS
TOXIC LEADERSHIP
TOXIC ORGANIZATIONAL CULTURE
TOXIC RELEASE INVENTORY
TOXIC SUBSTANCES CONTROL ACT
TOXIC SYMPTOM
TOXIC WASTE
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید