دیکشنری
داستان آبیدیک
Transmigrate
tɹænzma͡igɹe͡it
فارسی
1
عمومی
::
تناسخ كردن، كوچ دادن، فرا كوچ كردن، منتقل كردن
شبکه مترجمین ایران
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
TRANSLATIVE
TRANSLATOR
TRANSLITERATE
TRANSLITERATION
TRANSLOCATE
TRANSLOCATED
TRANSLOCATION
TRANSLUCENCE
TRANSLUCENCY
TRANSLUCENT
TRANSLUCID
TRANSMARINE
TRANSMEDIA
TRANSMEMBRANE
TRANSMIGRANT
TRANSMIGRATE
TRANSMIGRATION
TRANSMIGRATOR
TRANSMIGRATORY
TRANSMISSIBILITY
TRANSMISSIBLE
TRANSMISSION
TRANSMISSION COEFFICIENT
TRANSMISSION CONTROL PROTOCOL
TRANSMISSION ELECTRON MICROSCOPY
TRANSMISSION ERROR
TRANSMISSION FADING
TRANSMISSION LINE
TRANSMISSION LINE CONFIGURATION
TRANSMISSION NETWORK
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید