دیکشنری
داستان آبیدیک
Trenchant
tɹent͡ʃənt
فارسی
1
عمومی
::
تیز، قاطع، قطعی، برنده، نافذ، سخت، بران
شبکه مترجمین ایران
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
TREMENDOUSLY
TREMOLANT
TREMOLANT OR ULANT
TREMOLO
TREMOR
TREMOUR
TREMULANT
TREMULOUS
TREMULOUSLY
TRENAIL
TRENCH
TRENCH FOOT
TRENCH KNITFE
TRENCH WARFARE
TRENCHANCY
TRENCHANT
TRENCHER
TRENCHER CAP
TRENCHERMAN
TREND
TREND GROWTH RATE
TREND TOWARD
TRENDING
TRENDING SYSTEM
TRENDING TOPIC
TRENDS IN INTERNATIONAL MATHEMATICS AND SCIENCE STUDIES
TRENDY
TREPAN
TREPANATION
TREPASS
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید