دیکشنری
Tying
ta͡iɪŋ
فارسی
1
عمومی
::
(وجه وصفی معلوم از فعل tie)، متصل كننده
شبکه مترجمین ایران
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
TWO WAYS ABOUT IT
TWO WEEK VISIT
TWO WIRE CIRCUIT
TWO WRONGS DO NOT MAKE A RIGHT
TWOFOLD
TWON CAR
TWONSMAN
TWOPENCE
TWOPENNY
TWO'S COMPANY
TWO'S COMPLEMENT
TWOSOME
TX
TYBURNTREE
TYCOON
TYING
TYKE
TYMBAL
TYMPAN
TYMPANIC
TYMPANIC BONE
TYMPANIC MEMBRANE
TYMPANIC PART
TYMPANIC THERMOMETER
TYMPANIST
TYMPANITES
TYMPANITIS
TYMPANOGRAM
TYMPANON
TYMPANUM
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید