دیکشنری
Uncounted
ʌnka͡ʊntɪd
فارسی
1
عمومی
::
غیر قابل شمارش، بی شمار، نشمرده، شمرده نشده
شبکه مترجمین ایران
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
UNCONSTRAINED BANKING
UNCONSTRAINED DATA ITEMS
UNCONTESTED
UNCONTESTED DIVORCE
UNCONTESTED POSSESSION
UNCONTROLLABLE
UNCONVENTIONAL
UNCONVENTIONAL BANK DEPOSITOR
UNCONVENTIONAL MONETARY POLICY
UNCONVENTIONAL WARFARE
UNCONVENTIONALITY
UNCONVERTI NAL
UNCOORDINATED
UNCORK
UNCORRELATED
UNCOUNTED
UNCOUPLE
UNCOUTH
UNCOVER
UNCOVERANTED
UNCOVERED INTEREST PARITY
UNCREATED
UNCRITICAL
UNCROSSED
UNCROWN
UNCTION
UNCTUOUS
UNCURL
UNCUS
UNCUT
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید