دیکشنری
داستان آبیدیک
Vestigial
vɛstɪd͡ʒəl
فارسی
1
عمومی
::
(vestige) نشان، اثر، ردیا، ذره، خرده، جای پا
شبکه مترجمین ایران
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
VESTED INTEREST IN
VESTIARY
VESTIBULAR
VESTIBULAR EVOKED MYOGENIC POTENTIAL
VESTIBULAR NEURITIS
VESTIBULAR SCHWANNOMA
VESTIBULAR SYSTEM
VESTIBULATE
VESTIBULE
VESTIBULE TRAINING
VESTIBULOCOCHLEAR NERVE
VESTIBULOCOCHLEAR NERVE [VIII]
VESTIBULOLINGUAL
VESTIBULUM
VESTIGE
VESTIGIAL
VESTITURE
VESTLIKE
VESTMENT
VESTRY
VESTRYMAN
VESTURE
VESTURER
VESTUS LATERALIS
VESTUS LATERIALS
VESUVIAN
VET
VETCH
VETCHLING
VETERAN
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید