دیکشنری
داستان آبیدیک
Weldment
wɛldmənt
فارسی
1
عمومی
::
چیز جوش خورده، قطعات بهم جوش خورده
شبکه مترجمین ایران
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
WELD AND TOGETHER
WELD BEAD
WELD BEADS
WELD FINISHING
WELD INTERRUPTION
WELD METAL
WELD SCAR
WELDABIKITY
WELDABILITY
WELDABLE
WELDED JOINTS
WELDER
WELDING
WELDING MACHINE
WELDING PROCEDURE SPECIFICATION
WELDMENT
WELDOR
WELFARE
WELFARE SANCTION
WELFARE STATE
WELFARE STATISM
WELFARE WORK
WELFARISM
WELKIN
WELKNIT
WELL
WE'LL
WELL BEING
WELL ADJUSTED
WELL ADVISED
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید