دیکشنری
داستان آبیدیک
Whipstitch
hwɪpstɪt͡ʃ
فارسی
1
عمومی
::
در مرز زمینشخم زدن، اهل، دارای مرز كردن، خیاط
شبکه مترجمین ایران
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
WHIPLASH LIKE
WHIPLIKE
WHIPPED CREAM
WHIPPER
WHIPPERSNAPPER
WHIPPET
WHIPPING
WHIPPING AGENT
WHIPPING BOY
WHIPPING POST
WHIPPLETREE
WHIPPOORWILL
WHIPPY
WHIPSAW
WHIPSTER
WHIPSTITCH
WHIPSTOCK
WHIPSTOK
WHIR
WHIRL
WHIRL AROUND
WHIRL FREQUENCY RATIO
WHIRLER
WHIRLIGIG
WHIRLPOOL
WHIRLWIND
WHIRLYBIRD
WHIRRY
WHISH
WHISK
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید