دیکشنری
Winch
wɪnt͡ʃ
فارسی
1
عمومی
::
(در بافندگی)استوانهتاركشی نخ، (مك) دستگیره چرخ
شبکه مترجمین ایران
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
WIN HEART
WIN IN AN OFFENSIVE BATTLE WITHIN 30 ROUNDS
WIN LOSS REVIEW
WIN ON POINTS
WIN ONE'S SPURS
WIN OUT
WIN OVER
WIN THE BATTLE WITHIN 30 ROUNDS
WIN THE DAY
WIN THE HEART OF
WIN THROUGH
WIN WIN NEGOTIATION
WINCE
WINCE AT
WINCEY
WINCH
WINCOR NIXDORF
WIND
WIND AROUND
WIND AROUND LITTLE FINGER
WIND BACK
WIND BAG
WIND BORNE
WIND BOUND
WIND BROKEN
WIND CHILL FACTOR
WIND DISTURBANCES
WIND DOWN
WIND DOWN MODE
WIND FARM
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید