دیکشنری
داستان آبیدیک
ablate
æblət
فارسی
1
عمومی
::
از بیخ كندن، قطع كردن، (جراحی) بریدن و خارج كردن
شبکه مترجمین ایران
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
ABIOTROPHY
ABIRRITATE
ABISTON
ABJECT
ABJECTION
ABJECTIVAL USE OF A
ABJECTLY
ABJECTNESS
ABJEURE
ABJURATION
ABJURATORY
ABJURE
ABJURER OR ABJUROR
ABLACTATE
ABLACTATION
ABLATE
ABLATION
ABLATITIOUS
ABLATIVE
ABLATOR
ABLAUT
ABLAZE
ABLE
ABLE BODIED
ABLE MINDED
ABLE TO
ABLE TO BLINDFOLDED
ABLE TO BREATHE AGAIN
ABLE TO CUT
ABLE TO FOG A MIRROR
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید