دیکشنری
داستان آبیدیک
adjutor
əd͡ʒutəɹ
فارسی
1
عمومی
::
مددكار، معین، دستگیر، یاور، كمك، یار
لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
ADJUSTED
ADJUSTED BETA
ADJUSTED MINIMUM DESIGN CONCENTRATION
ADJUSTER
ADJUSTMENT
ADJUSTMENT BUCKLE
ADJUSTMENT INVENTORY
ADJUSTMENT MECHANISM
ADJUSTMENTS
ADJUTANCY
ADJUTANT
ADJUTANT CRANE
ADJUTANT GENERAL
ADJUTANT STORK
ADJUTANTSHIP
ADJUTOR
ADJUVANT
ADL
ADLIB
ADMAN
ADMAXILLARY
ADMEASURE
ADMEASUREMENT
ADMENSURATION
ADMETUS
ADMINICLE
ADMINIS TRATIVE DETENTION MAXIMUMS
ADMINISTER
ADMINISTER TO
ADMINISTERED VERTICAL MARKETING SYSTEM
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید