دیکشنری
داستان آبیدیک
aeroscope
ɛɹəskop
فارسی
1
عمومی
::
هوابین، اسبابی كه غباروذرات هواراجمع میكنند
لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
AEROMECHANICS
AEROMEDICINE
AEROMETER
AEROMETRY
AERONAUT
AERONAUTIC
AERONAUTICAL
AERONAUTICAL CHART
AERONAUTICAL TELECOMMUNICATION NETWORK
AERONAUTICS
AERONAUTISM
AERONEUROSIS
AEROPHAGIA
AEROPHYTE
AEROPLANE
AEROSCOPE
AEROSCOPY
AEROSOL
AEROSOL BACKSCATTER
AEROSPACE
AEROSPACE CORROSION
AEROSPACE EXPEDITIONARY FORCE
AEROSPACE FORCE
AEROSPACE INDUSTRIES ORGANIZATION
AEROSPACE OPERATIONS CENTER
AEROSPACE POWER
AEROSPHERE
AEROSTATICS
AEROSTATION
AEROTHERAPEUTICS
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید