دیکشنری
داستان آبیدیک
allopatric
æləpætɹɪk
فارسی
1
عمومی
::
بتنهایی وقوع یافته، ناهم بوم، دگرجا، جداگانه اتفاق افتاده
شبکه مترجمین ایران
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
ALLOCATING
ALLOCATION
ALLOCATOR
ALLOCATOR/INVESTOR
ALLOCUTION
ALLODIAL
ALLOGAMOUS
ALLOGENIC
ALLOGRAFT
ALLOGRAPHIC
ALLOMETRY
ALLOMORPH
ALLONYM
ALLOPATHIST
ALLOPATHY
ALLOPATRIC
ALLOPHONE
ALLOSTATIC LOAD
ALLOT
ALLOT TO
ALLOTMENT
ALLOTROPE
ALLOTROPY
ALLOTTED TIME
ALLOTTEE
ALLOW
ALLOW FOR
ALLOW IN
ALLOW INTO
ALLOW ME
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید