دیکشنری
داستان آبیدیک
backmost
bækmost
فارسی
1
عمومی
::
عقب ترین، پس ترین
لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
BACKHAND WELDING
BACKHANDED
BACKHANDED COMPLIMENT
BACKHAUL STRATEGIES
BACKHOUSE
BACKING
BACKING DEPOSIT
BACKING OFF STATION
BACKING PASS
BACKING RING
BACKING SCRAPING
BACKING STORE
BACKING STRIP
BACKLASH
BACKLOG
BACKMOST
BACKPACK
BACKPACKING
BACKPACKING STOVE
BACKPART
BACKPROPAGATION
BACKRENT
BACKREST
BACKROOM BOYS
BACKSCATTER
BACKSCATTER COEFFICIENT
BACKSEAT DRIVER
BACKSET
BACKSHOP
BACKSIDE
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید