دیکشنری
balk
bɑk
فارسی
1
عمومی
::
زمین شخم نشده، مرز، طفره، مایهء لغزش، (مج) مانع
شبکه مترجمین ایران
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
BALDACHIN
BALDERDASH
BALDHEAD
BALDHEADED
BALDING
BALDNESS
BALDPATE
BALDQVIN
BALDRIC
BALE
BALEEN
BALEFIRE
BALEFUL
BALEFUL AS DEATH
BALING SYSTEM
BALK
BALK AT
BALKANIZATION
BALKANIZE
BALKER
BALKY
BALL
BALL AND CHAIN
BALL AND SOCKET JOINT
BALL BEARING
BALL CANDLES
BALL CLAY
BALL FLOWER
BALL IS IN COURT
BALL OF FIRE
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید