داستان آبیدیک

bathe

be͡ið


فارسی

1 عمومی:: شستشوكردن‌، استحمام کردن، شستشو، آبتنی کردن، استحمام‌ كردن‌، ابتنی‌، شستشو دادن، شستشو کردن

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: verb wash body: You must bathe to keep clean.

Simple Definitions


معنی‌های پیشنهادی کاربران

نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
Captcha Code