دیکشنری
benignant
benɪgnənt
فارسی
1
عمومی
::
خوش خیم، لطیف، مهربان، ملایم
شبکه مترجمین ایران
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
BENEFIT SEGMENTATION
BENEFIT SHARING FUND
BENEVOLENCE
BENEVOLENT
BENEVOLENTLY
BENGALI
BENGALINE
BENIFIT OF ELERGY
BENIGHT
BENIGHTED
BENIGN
BENIGN INTRACRANIAL HYPERTENSION
BENIGN PAROXYSMAL POSITIONAL VERTIGO
BENIGN SCARLET FEVER
BENIGNANCYH
BENIGNANT
BENIGNITY
BENIN
BENINED THE CURTAIN
BENISON
BENITE
BENJAMIN
BENNE
BENNET
BENNI
BENT
BENT KNEE FALLOUTS
BENT ON
BENT OUT OF SHAPE
BENT OVER ROW
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید