دیکشنری
داستان آبیدیک
betrothment
btɹɔðmənt
فارسی
1
عمومی
::
نامزدكردن، نامزدی
لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
BETHEL
BETHINK
BETHLEHEM
BETIDE
BETIMES
BETOKEN
BETONY
BETOOK
BETRAY
BETRAYAL
BETRAYER
BETROTH
BETROTH TO
BETROTHAL
BETROTHED
BETROTHMENT
BETTER
BETTER BE AN OLD MAN'S DARLING THAN A YOUNG MAN'S SLAVE
BETTER BE GOING
BETTER BE THE HEAD OF A DOG THAN THE TAIL OF A LION
BETTER GET MOVING
BETTER GET ON MY HORSE
BETTER HALF
BETTER HIT THE ROAD
BETTER KEEP STILL ABOUT IT
BETTER LATE THAN NEVER
BETTER LEFT UNSAID
BETTER LIGHTING
BETTER LUCK NEXT TIME
BETTER OF
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید