دیکشنری
داستان آبیدیک
bidden
bɪdən
فارسی
1
عمومی
::
امركردن، پیشنهاددادن، خواندن، فرمودن
لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
BID
BID ADIEU
BID ADIEU TO
BID ASK SPREAD
BID ASK SPREADS
BID BOND
BID DOWN
BID FOR
BID MANAGEMENT SOFTWARE
BID ON
BID PRICE
BID SECURITY
BID UP
BIDDABILITY
BIDDABLE
BIDDEN
BIDDEN GUEST
BIDDER
BIDDING
BIDDING DOCUMENT
BIDDY
BIDE
BIDE ONE'S TIME
BIDE TIME
BIDENTAL
BIDENTATE
BIDIRECTIONAL
BIDIRECTIONAL PROMOTER
BIDIRECTIONAL REPLICATION
BIELD
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید