دیکشنری
bigamy
bɪgəmi
فارسی
1
عمومی
::
دو زن داری، دو شوهری، دوهمسری
شبکه مترجمین ایران
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
BIG ON
BIG PICTURE
BIG SEND OFF
BIG SHOT
BIG STINK
BIG TICKET
BIG TIME
BIG TOE
BIG TOP
BIG WHEEL
BIG WITH
BIG WITH CHILD
BIG WORDS
BIGAMIST
BIGAMOUS
BIGAMY
BIGAROON
BIGBEN
BIGBROTHER
BIGE WATER
BIGEMINAL
BIGENERIC
BIGGER
BIGGER ARMY
BIGGER THAN LIFE
BIGGER THEY ARE, THE HARDER THEY FALL
BIGGEST BOX OFFICE HIT
BIGGEST FROG IN THE PUDDLE
BIGGEST TOAD IN THE PUDDLE
BIGGISH
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید