داستان آبیدیک

bolster

bolstəɹ


فارسی

1 عمومی:: تیری‌ كه‌ بط‌ور عمودی‌ زیرپایه‌ گذارده‌شود، متكا، بالش‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: verb to buoy up; improve, make better: Visitors will bolster the patient's moral.

Simple Definitions


معنی‌های پیشنهادی کاربران

نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
Captcha Code