دیکشنری
داستان آبیدیک
brash
bɹæʃ
فارسی
1
عمومی
::
بی حیا، متهور، عجول و بی پروا، گستاخ، بی شرم
شبکه مترجمین ایران
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
BRAND TRIBE
BRAND TRUST
BRAND VALUE
BRAND VALUE PROPOSITION
BRANDEBURG
BRANDED MERCHANDISE
BRANDIED
BRANDING
BRANDING HAMMER
BRANDISH
BRANDLING
BRANDY
BRANGLE
BRANLIKE
BRANNIGAN
BRASH
BRASIER
BRASS
BRASS BAND
BRASS COLORED
BRASS FARTHING
BRASS FOUNDER
BRASS HAT
BRASS KNUCKLES
BRASS OFF
BRASS PLATED STEEL
BRASS RING
BRASS WORKER
BRASSAGE
BRASSARD
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید