دیکشنری
داستان آبیدیک
burthen
bɜɹθən
فارسی
1
عمومی
::
مسئولیت، برگردان، باركردن، باربری، بار
لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
BURST INTO TEARS
BURST INTO TEARS, LAUGHTER, SONG, SPEECH
BURST ON
BURST ON THE SCENE
BURST ONTO THE SCENE
BURST OUT
BURST OUT CRYING
BURST OUT INTO
BURST OUT LAUGHING
BURST OUT WITH
BURST RATE
BURST THROUGH
BURST WITH
BURST WITH EXCITEMENT
BURST WITH PRIDE
BURTHEN
BURUNDI
BURY
BURY AWAY
BURY HEAD IN THE SAND
BURY IN
BURY ONE'S HEAD IN THE SAND
BURY THE HATCHET
BURY UNDER
BURYING GROUND
BUS
BUS DRIVER
BUS RAPID TRANSIT
BUS ROUTE
BUS SYSTEM
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید