centumvir

sentʌmvəɹ


فارسی

1 عمومی:: عضومحكمه‌ كشوری‌ كه‌ مركب‌ ازصد تن‌ بود

لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی


معنی‌های پیشنهادی کاربران

نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
Captcha Code