داستان آبیدیک

clank

klæŋk


فارسی

1 عمومی:: چكاچاك‌ كردن‌، چكاچاك‌ (صدای‌ زنجیر)

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun ADJ. loud PREP. with a ~ The door opened with a clank. | ~ of the clank and rattle of the trams PHRASES the clank of machinery

Oxford Collocations Dictionary


معنی‌های پیشنهادی کاربران

نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
Captcha Code