دیکشنری
clincher
klɪnt͡ʃəɹ
فارسی
1
عمومی
::
قاطع، متمسك شونده، قیچی كننده، قیچی کننده
شبکه مترجمین ایران
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
CLIMB ON THE BANDWAGON
CLIMB THE WALL
CLIMB THE WALLS
CLIMB UP
CLIMBER
CLIMBING BOOT
CLIMBING GEAR
CLIMBING IRON
CLIMBING LANE
CLIMBING PACK
CLIMBING PARTNER
CLIME
CLINCH
CLINCH FIST
CLINCHED FIST
CLINCHER
CLINCHING
CLINDAMYCIN
CLING
CLING TO
CLING TOGETHER
CLINGING
CLINGING VINE
CLINGSTONE
CLINIC
CLINICAL
CLINICAL ADOPTION FRAMEWORK
CLINICAL BACTERIOLOGY
CLINICAL CHILD PSYCHOLOGY
CLINICAL CLERKSHIP
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید