داستان آبیدیک

clown

kla͡ʊn


فارسی

1 عمومی:: دلقک شدن، مسخره‌، دلقك‌ شدن‌، مقلد، دلقک، لودگی کردن، مسخرگی‌ كردن‌، لوده‌، الدنگ

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: noun one who jokes and plays tricks.: They hired a clown to entertain the children. verb behave like a buffoon or a fool: We asked him to stop clowning., noun jester: The clown was very funny.

Simple Definitions


معنی‌های پیشنهادی کاربران

نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
Captcha Code